۱
هر انسانی شناسنامهای دارد که تعریفکنندهی هویت اوست. این شناسنامه ممکن است جعلی و ساختگی باشد؛ شبیه کاری که سیستمهای مرکزگرا با اقوام کوچک و به اصطلاح خردهفرهنگها میکنند، روندی به سوی نابودی و اضمحلال اقوام ضعیفتر؛ انسانها اما مختارند که این شناسنامههای جعلی را بپذیرند یا نه؛ در هر دو صورت اما افراد دارای هویتی مشخص هستند که خود، آگاهانه یا ناآگاهانه، انتخاب کردند. چسباندن پسوند «طلب» یا «خواه» در انتهای «هویت» با توجه به اینکه افراد، آگاهانه یا ناآگاهانه، هویتی را برگزیدهاند، به یک شوخی میماند. شما یا فلان هویت را دارید یا خیر، هویت مانند خانه و ماشین نیست که آن را بطلبید.
۲
«هویتطلب/خواهی» ابزاریست برای نمایش خودمان به نام دفاع از هویتی ضعیف!! در برابر هویتی قوی!! و راه این مبارزه هم چیزی نیست جز دشمنی با تمام نمودها و نمادهای فرهنگی هویتِ غالب یا مهاجم. اما در این میانه چیزی که بیش از همه آسیب میبیند همان هویتی است که برای بقا و ابقای آن در تلاشند. نتیجه چیزیست غیرانسانی، چرا که بنای بقا یا ابقای هویت ما در نفی دیگرانیست که بالذات دشمن ما هستند و وظیفهی تاریخی ما در برههی حساس کنونی مبارزهی تمام عیار با آنهاست. نتیجهی این مبارزه درغلتیدن در آغوش قدرتیست که برایش تفاوتی ندارد که به چه زبانی سخن بگوید یا چه لباسی بپوشد، بلکه تنها در دست داشتن قدرت را میخواهد، سفید نشد، سیاه، سیاه نشد، زرد.
۳
«هویتطلب/خواه» شخصیست که هویتی که از آن دم میزند را به عنوان روشی برای زیست باور ندارد و با داد و قال سعی در نمایش خود به عنوان شخصی دلسوخته و عاشق دارد که نگران نابودی تاریخ و فرهنگ نیاکان عزیزش است، تاریخ و فرهنگی که نیاکان او با رنج بسیار به او رساندهاند، حال او وظیفه دارد مانند یک شوالیه بر هر چیز که با این تاریخ و فرهنگ تضاد دارد بشورد و بکوبد، تا به همگان ثابت کند که نیاکانش صاحب تاریخ و فرهنگی غنی هستند.
وه که چه سادهاندیش.
در این میانه اما با دو دسته طرفیم: دستهی اول، آنها که میدانند چه میخواهند، چرا میخواهند و چه میگویند. قدرت.
قدرت میخواهند چون در دنیا به حرف کسی که قدرت ندارد و در مناسبات قدرتمحور جایگاهی ندارد کسی گوش نمیدهد؛ پس آنقدر به دنبال قدرت خواهند رفت تا گوش شنوایی بیابند، آنوقت چه؟ دست به دامان او شده تا راهی برای ورود به عرصه پیدا کنند. آنوقت چه؟ برای ماندن در قدرت دست به هر کاری که تا دیروز با آن مخالف بودند میزنند، و تمام این اعمال را این بار به نام حفظ هویتی که تا دیروز خود تحت ستم هویتی دیگر بود، انجام میدهند. همانها که مدعی بودند ما تحت ستم هستیم این بار کوچکتر از خود را تحت ستم قرار میدهند، صدای مخالف را خفه میکنند، عرصه را بر مخالف تنگ میکنند، و اصرار میکنند که همه با آنها در این مسیر همراه شوند، تا شریک جرم داشته باشند.
دستهی دوم، آنها که نمیدانند چه میخواهند و چه میگویند.
سادهاندیشانی که تعصب نسبت به آنچه به دستشان رسیده دارند و به راحتی آلت دست دستهی اول قرار میگیرند. همانهایی که زحمت کنش و واکنش نسبت به هویتهای دیگر را بر عهده میگیرند به این امید که روزی بتوانند در سطح جهان از فرهنگ و تاریخ غنی خود ببینند و بشنوند. در میان این دسته از همه قشر انسانی پیدا میشود، همه قشر اما از نوع عامی، عدالتطلب عامی، آزادیخواه عامی، شورشی عامی. گناه عامی بود این دسته اما در وهلهی اول متوجه سیستم است، سیستمی که در عامیپروری به درجهی استادی رسیده است. سیستمی که هزینه میکند تا همه عامی باشند، چون عامی را میتوان چاپید. از عامی میتوان سوءاستفاده کرد و در شرایط اضطراری او را سپر بلا نمود.
این دسته همان آتش به اختیارانی هستند که با یک اشاره جنجالی به راه میاندازند تا دستهی اول از آب گلآلود ماهی بگیرند و جای پای خود را محکمتر کنند.
۴
شما یا هویتی را دارید یا نه. اگر ادعا میکنید که هویتی را، با هر نمودی که خود مدعی آن هستید، دارید و این نمودها در زندگی شما حضور دارند دیگر وصله چسباندن ندارد که هویت را طلب میکنید. اگر از این هویت را از قدرتی که هویتی جعلی را به شما غالب کرده طلب میکنید که اصلن یک لحظه مکث کنید و با خود فکر کنید که چرا غالب باید به حرف مغلوب گوش کند، آن هم غالبی که شما میدانید کیست و من. اگر به دیگران میخواهید هویت خود را اثبات کنید هم راهش این نیست که اثبات شما در رد و نفی دیگری باشد، نفی دیگری ضدانسانیست، نفی دیگری همان کاریست که سیستم سالهاست علیه ما انجام میدهد، برای جنگ با «بد» نباید «بد» شد، باید بدی او را نشان داد و خوبی را جایگزین بدی کرد و اثبات کرد که خوبی میتواند جایگزین خوبی برای بدی باشد.
از خودتان دفاع کنید. بهترین دفاع حمله است. اما نه حمله به آن بدبختتر از خودتان که گرفتار غم نان است و برایش این جنگها یا مطرح نیست، یا اگر هم جای مطرح باشد، همان استفادهی ابزاری سیستم از عوام است.
اگر قصد نمایش ندارید و هدف آگاهسازیست، با «سر» بجنگید.