پیشگفتار: حرف هایی بود که باید زده می شد و بالأخره فرصتی دست داد تا نوشته شود و نشر یابد. اما برای جلوگیری از خستگی و فرار از متن طولانی در چند بخش این گفتار را منتشر می کنم تا با حوصله و علاقه ی بیشتر بخوانیدشان.
پیشگفتار بخش سوّم: می توانید از این جا بخش اوّل و دوّم را بخوانید.
امّا در این بخش جمع بندی گفته ها و دو هدیه برای شما ... .
با تجزیه شدن منطقه به مناطقی کوچکتر از آن چه امروز هست راه برای جولان دادن به دزدان برای چپاول بیشتر منطقه فراهم و دست صاحبان اصلی ثروت در منطقه هرچه بیشتر از مایملکشان کوتاه می شود و آن چه نصیبشان می شود عزیزان مرده و مُلک ویران است.
اما آیا می توان ملّتی را از حق تعیین سرنوشت خویش بازداشت؟
باری، در زمانه ای که سرتاسر قارّه ی اروپا به لزوم اتّحاد و نگاه فرانژادی برای موفقیت و پیشرفت دست یافته و با وجود تمام اختلاف نظرهای چندساله ی اخیر همچنان سعی در ادامه ی راه دارند بر ماست که در عین احترام به حقوق حقّه ی اقوام قدم در راه اتّحاد نهاده و سعی در کنار نهادن کدورت های وارد شده نماییم تا اولن؛ این منطقه بیش از این رنگ خون به خود نبیند؛ و ثانین؛ داشته های مردمان از زندگی مردم خارج نشود.
تمام انسان ها از یک نژادند (خواه از نژاد آدم، خواه از نژاد شمپانزه) و اختلافاتی که امروزه به نام نژاد زرد و سفید و سیاه و ... و زیرشاخه های متنوع آن شاهدیم و طبق آن هر قومی می تواند ادعای نژادی جداگانه و متمایز نماید ابزاری ست برای سلطه بر طبقه ی محروم و ستم کش و سوءاستفاده از ناآگاهی های توده برای هر چه بیشتر به بند کشیدن انسان ها.
بایستی با عزمی همگانی ذهن خفته ی مردم را از خواب غفلت چند صد ساله بیدار کرد تا مردم مسیر حقیقی را برای تحقق ارزش های اصیل انسانی که همانا آزادی و برابری است یافته و قدم در این راه بنهند و به دور از کینه ورزی ها و دشمنی های توخالی برای آزادی نوع بشر تلاش کنند.
***
در انتها دیالوگ پایانی فیلم دیکتاتور بزرگ اثر جاودانه ی چارلی چاپلین را تقدیم می کنم به تمامی نوع بشر:
«من متاسفم، اما نمیخواهم امپراتور شوم. این کار من نیست. من نمیخواهم به کسی دستور دهم یا جایی را فتح کنم. من دوست دارم به همه کمک کنم، اگر امکانی باشد یهودی، بیدین، سیاه، سفید. ما همه میخواهیم به همدیگر کمک کنیم، نوع بشر چنین است. ما همه میخواهیم در شادی یکدیگر زندگی کنیم، نه در رنج و بدبختی یکدیگر، ما نمیخواهیم از یکدیگر متنفر باشیم و همدیگر را تحقیر کنیم، در این دنیا اتاقی برای همه یافت میشود و زمین نیک غنی است و میتواند برای همه غذا فراهم کند. شیوه زندگی میتواند آزاد و زیبا باشد.
اما ما راه را گم کردهایم
حرص و آز روح بشر را مسموم کرده، دنیا را پر از تنفر کرده، ما را در بدبختی و خون غوطهور کرده است. ما سرعت را بالا برده؛ ولی خودمان را محبوس کردهایم. ماشینآلات با تولید انبوه ما را نیازمند کرده است. دانش ما را بدگمان کرده، هوشمان سخت و نامهربان گشته است. ما بسی فکر میکنیم و بسیار کم احساس. بیش از ماشینآلات، ما محتاج انسانیت هستیم. بیش از هوش محتاج مهربانی و ملایمت. بدون این کیفیات، زندگی خشن میشود و همه چیز از دست میرود. هواپیما و رادیو ما را به هم نزدیک کرده است. طبیعتِ اصلی این اختراعات برای نیکی بشریت فریاد میزند، برای برادری جهانی برای یگانگی همه ما فریاد میزند. حتی اکنون صدای من به گوش میلیونها نفر در جهان میرسد، میلیونها مرد، زن و کودک ناامید، قربانیان سیستمی که باعث میشود بشر شکنجه کند و مردم بیگناه را به زندان بی اندازند.
به کسانی که صدای مرا میشوند، میگویم: «ناامید نشوید».
رنجی که اکنون در بین ماست گذر حرص آدمی است، تلخی بشری است که راه پیشرفت انسان او را میترساند. نفرت آدمی میگذرد و دیکتاتورها میمیرند و قدرتی که از مردم میگیرند به مردم باز خواهد گشت و تا زمانی که انسانها میمیرند، آزادی نابود نخواهد شد. سربازان! خود را به دست ددمنشان نسپارید، انسانهایی که شما را تحقیر میکنند، در بند میکشانندتان، کسانی که زندگی شما را کنترل میکنند، به شما میگویند که چه کار کنید، چه بنوشید، چگونه بی اندیشید و چگونه احساس کنید. کسانی که شما را شرطی میکنند، رژیم غذایی میدهند با شما مانند احشام رفتار میکنند و از شما بهعنوان گلوله توپ استفاده میکنند. خود را به دست انسانهای غیرطبیعی نسپارید، مردان ماشینی با ذهن ماشینی و قلب ماشینی! شما ماشین نیستید! شما احشام نیستید! شما انسانید! شما عشق به انسان در قلب خود دارید.
شما نفرت نمیورزید؛ تنها بیعشقان متنفرند، بیعشق و غیرطبیعی. سربازان! برای بردگی مبارزه نکنید! برای آزادی بجنگید! در فصل هفدهم سنت لوک نوشته شده: «قلمروی خداوند در میان انسانهاست» نه یک انسان و نه گروهی از انسانها، بلکه همه انسانها، در شما، شما مردمی که قدرت دارید؛ قدرتی که ماشین بسازید؛ قدرتی که شادی پدید آورید. شما مردمی که قدرت دارید تا زندگی را آزاد و زیبا کنید تا این زندگی را پر از حادثه کنید. سپس به نام دموکراسی، اجازه دهید آن قدرت را استفاده کنیم! متحد شویم. یگانه! برای یک دنیای جدید مبارزه کنیم، دنیای آراستهای که به همه انسانها اجازه میدهد کار کنند که به شما آینده و امنیت دوره سالمندی میدهد. با وعده این چیزها، دژخیمان به قدرت میرسند؛ ولی آنها دروغ میگویند. آنها به وعدههای خود عمل نمیکنند و هرگز نخواهند کرد. دیکتاتورها خود را آزاد میکنند؛ ولی مردم را برده میکنند. اکنون، مبارزه کنیم برای رسیدن به آن وعدهها! مبارزه کنیم برای آزاد کردن دنیا، برای از بین بردن موانع، برای دور کردن حرص و آز، نفرت و ناشکیبایی، مبارزه کنیم برای جهان منطقی، جهانی که علم و پیشرفت به شادی انسان میانجامد. سربازان! به نام دموکراسی متحد شویم.
هانا! صدای مرا میشنوی؟ هرجا هستی نگاه کن هانا! ابرها به حرکت در میآیند؛ خورشید میدرخشد. ما از تاریکی به روشنایی میرویم. ما به جهانی نو وارد میشویم. دنیایی مهربانتر، جایی که انسانها بر فراز نفرت خود، حرص خود و ددمنشی خود قرار میگیرند. نگاه کن هانا! به روحِ انسان بال داده شده است و بالاخره او پرواز را آغاز میکند، به سوی رنگینکمان پرواز میکند به سوی نور امید، به سوی آینده، آینده ی باشکوه متعلق به توست، به من و همه ما. نگاه کن هانا! نگاه کن.»
به عنوان حسن ختام نیز آهنگ Civil War از گروه راک G’N’R تقدیم می شود به تمام خسته گان از جنگ و دلزده از مصائب آن.
"What we've got here is failure to communicate.
Some men you just can't reach...
So, you get what we had here last week, which is the way he wants it!
Well, he gets it!
N' I don't like it any more than you men." *
Look at your young men fighting
Look at your women crying
Look at your young men dying
The way they've always done before
Look at the hate we're breeding
Look at the fear we're feeding
Look at the lives we're leading
The way we've always done before
My hands are tied
The billions shift from side to side
And the wars go on with brainwashed pride
For the love of God and our human rights
And all these things are swept aside
By bloody hands time can't deny
And are washed away by your genocide
And history hides the lies of our civil wars
D'you wear a black armband
When they shot the man
Who said, "Peace could last forever."
And in my first memories
They shot Kennedy
An' I went numb when I learned to see
So I never fell for Vietnam
We got the wall of D.C. to remind us all
That you can't trust freedom
When it's not in your hands
When everybody's fightin'
For their promised land
And
I don't need your civil war
It feeds the rich while it buries the poor
Your power hungry sellin' soldiers
In a human grocery store
Ain't that fresh
I don't need your civil war
Look at the shoes you're filling
Look at the blood we're spilling
Look at the world we're killing
The way we've always done before
Look in the doubt we've wallowed
Look at the leaders we've followed
Look at the lies we've swallowed
And I don't want to hear no more
My hands are tied
For all I've seen has changed my mind
But still the wars go on as the years go by
With no love of God or human rights
'Cause all these dreams are swept aside
By bloody hands of the hypnotized
Who carry the cross of homicide
And history bears the scars of our civil wars
"WE PRACTICE SELECTIVE ANNIHILATION OF MAYORS AND GOVERNMENT OFFICIALS
FOR EXAMPLE TO CREATE A VACUUM
THEN WE FILL THAT VACUUM
AS POPULAR WAR ADVANCES
PEACE IS CLOSER" **
I don't need your civil war
It feeds the rich while it buries the poor
Your power hungry sellin' soldiers
In a human grocery store
Ain't that fresh
And I don't need your civil war
I don't need your civil war
I don't need your civil war
Your power hungry sellin' soldiers
In a human grocery store
Ain't that fresh
I don't need your civil war
I don't need one more war
I don't need one more war
Whaz so civil 'bout war anyway