تشکیل تشکلات
سالهاست دولتهای مختلف با عناوین و شعارهای متنوع سعی در آرام جلوهدادن اوضاع، مناسب بودن شرایط و مردمی بودن سیستم دارند؛ و این در حالیست که از زمان "اصلاحات ارضی" تا کنون، روزبهروز اوضاع کشاورزان و کارگران بدتر از قبل میشود.
با انتقالهای بیمنطق و غیراصولیی آب، برای مدتی به کشاورزیی منطقهای رونق دادن و بعد از چند سال همان آب را به جایی دیگر منتقل کردن، پاسخ هیچ مسألهای داده نمیشود و فقط صورت مسأله پاک میشود و این کار را "کنترل کردن" و "سامان دادن" شرایط نمینامند، بلکه "حماقت" مینامند.
افزایش ۲۰٪ حقوق برای سال جدید کارگران ناماش "کمک به سبد خانوار" نیست، بلکه "شیره مالیدن" بر سر کارگر است.
صنعتیسازیی بیرویهی کشور، بدون بررسیهای دقیق و علمی و بنا به مصلحتهای بیهوده، نتیجهای جز خشکسالی در پی نداشته و ندارد.
دولتها در تمام این سالها نشان دادند به تنها چیزی که اهمیت نمیدهند خواستها و نیازهای مردم است و این عدم توجه نشاندهندهی مردمی نبودن حکومتهاییست که ادعای مردمی بودن میکنند.
تجربهی دولتها در تاریخ معاصر ایران این نکته را به خوبی نشان میدهد که هیچ دولتی کاری غیر از منافع سیستم خود انجام نداده و هیچ سودی جز به جیب "خودی"ها منتقل نشده است. سودی که عامل آن کشاورزان و کارگران بوده و هستند.
در تمام این سالها نیاز به وجود انجمنها، اتحادیهها و تشکّلاتِ "مستقل، بومی، مردمی و آزاد" برای تمام مشاغل و حرفهها احساس، و توسط دلسوزان گوشزد و حتی در مواردی این اتحادیهها ایجاد نیز شدهاند. اما از آنجایی که ذات دولتها در تضاد با اتحادیهها و انجمنهای مردمی، مستقل، بومی و آزاد است، همیشه سنگی در مقابل این اتحادیههای آزاد و مستقل پرت کرده و میکنند.
در سالهای اخیر به دلیل شرایط حساس جامعه این احساس نیاز به تشکّل، بیش از پیش نمود پیدا کرده و تلاشهای متعددی برای ایجاد آن صورت گرفته است.
چیزی که بیش از همه به آن نیاز داریم "انتقال حس نیاز" به تشکّل، انجمن و اتحادیه در بین کشاورزان و کارگران است؛ به طوری که خود کشاورزان و کارگران برای ایجاد اتحادیهایْ آزاد بومی و مستقل برای "خود" دست به کار شوند.
همچنین نیاز مبرم داریم که این اتحادیهها و سندیکاهای آزاد، بومی و مستقل، در سراسر شهرها و روستاها گسترده باشند و با یکدیگر ارتباطی مداوم داشته باشند. هرچه اتحادیهها کوچکتر باشند، عملکرد بهتری خواهند داشت و بهتر پاسخگوی نیازهای خود خواهند بود.
باید بدانیم که دولتها حامی و حافظ منافع "خود" هستند و "ما" باید حامی و حافظ منافع "خود" باشیم وگرنه "..." منافع "آنها"ییم.
اولین قدم برای این کار انتقال حس نیاز به تشکّل و اتحادیه در میان خود کارگران و کشاورزان است. کشاورز و کارگری که این حس در وجودش شعلهور باشد، دیگر نه تنها چشم امیدی به دولتها نخواهد داشت، بلکه از آن قطع امید کرده و دیگر بازیچهی دستان آلوده و کثیف دولتها نیز نخواهد شد. تا این حس در میان کشاورز و کارگر احساس نشود هیچ تغییری در شرایط زندگی ایجاد نخواهد شد.
فقیر بودنْ انسانها را به تکاپو نخواهد انداخت، احساس فقر است که انسان را وادار به تلاش برای رفع فقر میکند.
این احساس تنها از طریق فضای مجازی و رسانهها نیز منتقل نخواهد شد، بلکه نیاز به حضور فیزیکی و انتقال پیام در میان کشاورزان و کارگران دارد و این اولین وظیفهی افراد آگاه است که تا فرصت هست (مخصوصن در شرایط حساس کنونی) دست به کار شوند.
از جمع خانواده، آشنایان، همسایهگان و اهالیی محل شروع کنید و بدانید که همیشه "فردا دیر است".
دامؤن لتریج - آولٚ ۱۷ - رۊدسر