مقصر کیه؟ حکومت لابی و خامیی من
روی صحبتم با بچههاییه که پدر و مادراشون گیلکی صحبت میکنن، اما خودشون «فقط میفهمن و نمیتونن صحبت کنن».
تا به حال شده از صحبت کردن باباتون تو جمعی خجالت بکشید؟ مثلن وقتی تو یه مهمونی یهو اصطلاحات گیلکییی رو بگه که خیلیا بلد نباشن و باباتون شخصی قدیمی به چشم بیاد.
یا از آواز خوندنای یهوییی باباتون حس بدی بهتون دست بده؟ مثلن تو همون مهمونی یهو با پیشدستی و ... ضرب بگیره و شروع کنه به خوندن یه آهنگ از «محمود هندی».
اگه آره، روی صحبت من دقیقن با خودتونه.
سالها پیش تصمیم گرفته شد که زبان، تاریخ و فرهنگی رو به صورت مصنوعی تبدیل به زبان، تاریخ و فرهنگ غالبِ جغرافیاییْ به وسعت ایران کنن؛ برای این که این کار با دردسر کمتری همراه باشه بهترین راه این بود که شرایط رو به گونهای پیش ببرن که ساکنین مناطقی که زبان، تاریخ و فرهنگشون با زبان، تاریخ و فرهنگ غالب تفاوت داشت، خودشون نسبت به زبان، تاریخ و فرهنگشون بدبین و ازش ناامید بشن؛ طوری که ازش دست بکشن و به آغوش اون فرهنگ غالب برن.
این کار توسط اربابانِ منطقه کلید خورد، اربابایی که با رعایا فارسی صحبت میکردن و گیلکی صحبت کردن و ناتوانیی اونها در صحبت به فارسی رو دستمایهی تمسخر و نیش و کنایه زدن به رعایا میکردن.
پس رعایای از همه جا بیخبر تمام تلاش خودشون رو کردن تا فارسی یاد بگیرن و به بچههاشون هم فارسی یاد دادن؛ اونهایی که فارسی رو خوبتر یاد گرفتن تونستن تو دم و دستگاه اربابی برای خودشون کاری دست و پا کنن و به نون و نوایی برسن.
بعدتر طبقهای شکل گرفت به نام طبقهی متوسط؛ این طبقه همیشه تمام تلاش خودش رو کرد (و میکنه) که خودش رو به طبقهی بالا برسونه، حالا با هر روشی شده، و همینطور به طبقهی پایین نرسه، حتی با درآوردن ادای طبقهی بالا.
این طبقه که حالا در دوران «شکوفاییی اقتصادی»ی پهلوی بودن امکان درس خوندن داشتن و تمام این دروس رو به فارسی خوندن، بیشتر از قبل با ادبیات فارسی آشنا شدن، با شعرایی که تو هر زبانی یه خدا میتونستن باشن؛ حالا رادیو اومده و همه با موسیقیی «ایرانی» آشنا میشن، که به فارسی خونده میشه؛ حالا همه عاشق بنان هستن، همه عاشق صبا هستن، دیگه شاهنوریها و ... دارن از چشما میافتن، کمانچه جای خودش رو به ویولون میده. همهچیز داره نو میشه و هرچیز که مربوط به گیلکی باشه بوی کهنگی میگیره.
حالا دیگه فارسی صحبت کردن فقط برای نزدیکی به ارباب نیست، الان اگه فارسی بلد نباشی بیسوادی، اگه با موسیقیی ایرانی حال نکنی، دهاتی هستی؛ پس فارسی یاد گرفتن وارد فاز دیگهای شد، کمکم والدین دیگه مثل سابق با بچههاشون گیلکی حرف نمیزدن و از همون اول باهاشون فارسی حرف میزدن.
اکثر ما تو خانوادهمون یه خاله یا عمه داریم که برخلاف بقیهی برادر-خواهراشون فارسی صحبت میکنن.
گذشت و گذشت... این روندِ پیشرفت کردن با یادگیریی فارسی عاملی شد برای اصرار هر چه بیشتر والدین برای بیشتر فارسی و کمتر گیلکی صحبت کردن بچهها...
فارسی حرف زدن و سبک زندگیی طبقه متوسطی شکل جدیدی به زندگی داد، این شکل جدید اَشکال قدیمی رو تمسخر میکرد و هرچیزی که باهاش همخوان نبود رو پس میزد.
حالا با گیلکهایی طرف بودیم که زبان گیلکی رو ضعیف، بیارزش و بیهوده میدونستن، که به درد شوخی و مسخرهبازی میخوره.
با گیلکهایی طرف بودیم که شعر گیلکی نخونده بودن، و تنها چیزی که از ادبیات گیلکی میدونستن این بود که: «خدایا دختر رشتی قشنگه...».
با گیلکهایی طرف بودیم که تاریخ گیلان نمیدونستن چیه و تاریخ براشون کیومرث و جمشید و احمدشاه بود.
حالا برای اینکه خودت رو «شهری»، «بهروز» و «مدرن» نشون بدی، باید به ریسمان فارسی چنگ میانداختی. هرچقدر هم اصطلاحات فرنگی قاطیی جملاتت بهکار میبردی مدرنتر بود.
کاربه جایی رسید که برای یک شهروند سادهی شهری کوچیک تو گیلان لهجهی یزدی، اصفهانی یا شیرازی هزاران بار شیرینتر از گیلکی بود؛ و اصلن گیلکی لهجهای زشت از زبان فارسی بود. دیگه گیلکی زبان نبود، بلکه مشتی بیسواد کلمات فارسی رو اشتباه ادا میکردن.
مأموریت با موفقیت انجام شده بود، دیگه زبان گیلکی ارزشمند نبود، چون حافظ و سعدی و مولانا نداشت، دیگه موسیقیی گیلکی ارزشمند نبود، چون شجریان و ایرج و گلپا نداشت. دیگه تاریخ گیلان اهمیت نداشت، چون کوروش و داریوش و انوشیروان نداشت. دیگه فرهنگ گیلکی ارزشمند نبود چون مبادیی آداب نبود و تمام ضربالمثلهاش کمر به پایین بود.
حالا دیگه زبان، تاریخ و فرهنگ منطقه درجه دو بود؛ و خب چه کسی دوست داره درجه دو باشه؟ همه دوست دارن درجه یک باشن.
اگر گاهی از حرفها و رفتارهای پدراتون خجالت میکشین بهخاطر این نیست که اونها آدمای بیسواد و احمقی هستن، بهخاطر اینه که برای اونها هنوز فرهنگ و زبان گیلکی ارزشمنده و باهاش زندگی میکنن، اما شما با یک برنامهریزیی دقیق از خودتون بیگانه شدید و تو آغوش همسایهی عزیز رفتید. همسایه هرچقدر هم خوب و عزیز باشه باز همخونه نمیشه.
نتیجهی این نگاه از خود بیگانه این میشه که حالا توی فارسی هم برای این که خودتون رو باسوادتر و مدرنتر نشون بدید کلی لغت انگلیسی تو جملاتتون به کار میبرید، چون حالا تو این اشل دیگه فارسی هم درجه یک نیست، برخلاف تمام ادعاهایی که میکنید، و انگلیسیه که زبان اول دنیاست و بنابراین درجه یک محسوب میشه.
یه نگاه به آینه بندازید، ببینید از خودتون چی ساختید.
به عنوان یک گالش همیشه با سعی نموده ام که به زبان گالشی صحبت کنم.
گالش و گیلک و تات و تالش همگی باید به زبان مادری خود اهمیت دهند.