نهضت جنگل
شش نکته از دوست عزیزمان شهاب مژدهی دربارهی میرزا کوچک جنگلی:
1-
1- در تاریخ معاصر ایران سه گروه در روابط بین الملل حضور داشتند و
هنوز با گذشت سالها این گرایش ها و راه حل های سیاسی در سطح خارجی هنوز هم وجود
داره :
1. الف: گرایش به غرب و لیبرالیسم
2. ب: گرایش به شرق و سوسیالیسم علمی
3. پ: گرایش به آلمان و فرانسه که نیروی سوم خوانده می شدند که البته خلیل ملکی از 53 تن موسس حزب توده و از موسسین جبهه ملی اول آنرا اصلاح کرده و از زحمتکشان داخل ایرانی به عنوان آلترناتیو سوم یاری می جوید .
میرزا کوچک خان (و حتی بعدها خود رضاخان) از گرایش نیروی سوم بودند . نظریه نیروی سوم و بحث آن از زمان امیر کبیر آغاز شده بوده , درست زمانی که زمام داران به اوج فساد رسیده بودند . در همان زمان چنین شخصیتی در ژاپن هم ظهور کرد اما ژاپنی ها امیر کبیرشان را نکشتند و اینی شدند که هم اکنون می بینید ! اما شوربختانه ما چنین نبودیم !
با این وجود درک درست از فلسفه موازنه منفی در شخصیت ها و رجال روشنفکر ایرانی به رهبری افرادی چون میرزای کبیر و بعدها مصدق شکل گرفته و در انقلاب پنجاه و هفت هم در شعارهایی مانند نه شرقی , نه غربی حضور پیدا کرد (با صرف نظر از نتیجه انقلاب) و اگر به اطراف خودمون دقت کنیم می بینیم که نظریه موازنه منفی فراگیر شده (حد اقل در ظاهر) و رشد فکری در همه اقوام ایرانی به این حد رسیده که شرق و غرب به فکر ملل ایرانی نیستند !
به هر ترتیب این یادگار در گیلان بیشتر از ارای میرزا و مصدق به ما منتقل شده و هنوز جریان ها به آن استناد می کنند.
2- 2- سوسیال دموکراسی در حکومت میرزا کوچک :
میرزا حق رای همه را لحاظ می کرد حکومت شورایی در هر دو نگرش سوسیالیستی و اسلامی اهمیت داشته و گویا میرزا این تشابه رو برای ایجاد وحدت آرا مفید هم می دیده و شکلی از جمهوری رو مطرح می کنند که شاید بعد ها در تفکر روشنفکران ایرانی و نگاه های متفاوت دوران معاصر از رابطه دین و حکومت (مانند شریعتی و . . .) ببینیم.
3- 3- اندیشه جهان وطنی (انترناسیونالیسم) و در هم آمیختگی جهان وطنی اسلامی و سوسیالیستی در جنبش جنگل که میرزا در بیانیه ای چنین مطرح کند که :
"هیچ قومی از اقوام بشر به آسایس و سعادت نائل نمیگردد، به سیر شاهراه ترقی و تعالی موفق نمیشود، مگر به حقوق خود واقف گشته،کاملا ادراک کند که خدای متعال همهی آنها را آزاد آفریده، [و] بنده و ذلیل همدیگر نیستند." و این همان سخنی است که پیش از اسلام برای نخستین بار در فلسفه سیاسی ایران توسط دستور مزدک بامدادان روحانی زرتشتی بیان شده بود و در جاهای دیگر تاریخ اون رو در جنشهای دیگر نظیر بابک خرمدین و سنباد مجوس و شیعه اسماعیلی به رهبری حسن صباح می بینیم.
4- 4- رشد فکری و جهش بی نظیر به سوی دموکراسی که هنوز با شکل درست و اجرای آن دست به گریبانیم و این رو مدیون رضاخان هستیم.
5- 5- روحانیت مردمی که همرنگ و هم لباس و هم رزم مردم شده و عمل گرا بوده و اکتفا به منبر رو کافی نمی دانسته.
6- 6- و حالا برخی پیدا شده اند آرمان این شخص رو با عبدلمالک ریگی و مفاهیم نفرت انگیز دیگری یکی می دانند . غیر از این است که اینها دستپرورده نادانی خود و آلت دست بیگانگان و مزدوران فتنه هستند ؟
شما قضاوت کنید .
بلا می سر می دیل تبه تنگ بو تو که امره سر نزنی مو بومم سر بزم. بدم خودا ره شکر هنوز سایت مئن ایسی فعالیت کونی. برار همیشک هیتوره ده کسی حق ببی اونه سرِ کوتنن و و بد نوم کونن تا حق بپوشنه ببی.