Kăspi Dөryă
نام صحیح بزرگترین دریاچه ی جهان چیست؟
کاسپین، هیرکانی، خزر، قزوین، گیلان، خراسان، مازندران و ..... نام هایی هستند که در طول تاریخ به این بزرگ ترین دریاچه ی جهان اطلاق شده و امروزه سه نام کاسپین، خزر و مازندران نام هایی ست که برای نام بردن این دریاچه به کار برده می شود.
(آذری: Xəzər dənizi، روسی: Каспийское море، قزاقی: Каспий теңізі، ترکمنی: Hazar deňizi)
حال بررسی چند و چون این اسامی:
1- کاسپین: کاس نام ملّتیست که به عقیدهی هرتسفلد و کیث و فیلد بومیان سراسر فلات ایران قبل از مهاجرت آریاییان را در بر میگیرد. طبق یافته ها موطن کاس ها در ناحیه قفقاز (CAUCAS) می باشد که به معنای کوه کاس است. کاسها به دو دسته تقسیم می شدند: 1- کاسپی و 2- کاسسی.
1-1- کاس پی= کاس + پی: کاس=کبود؛ و پی=رود و یا جلگه. لفظ پی با تغییر در زبان و گفتار به صورت بی/بیه برای رود در گیلان کاربرد داشته و بیه پیش (اینسوی رود) و بیه پس (آنسوی رود). در واقع یعنی کاس هایی که در نقاطی غیر از کوهستان و کوهپایه ها می زیستند. کاس های جلگه نشین.
1-2- کاس سی=کاس + سی: کاس=کبود؛ و سی=کوه. لفظ سی برای کوه هنوز هم در نواحی جنوبی دریا برای کوه استفاده میشود. به عنوان مثال روستای سی رستاق (روستای پای کوه که به غلط به نام سیارستاق خوانده می شود)، سیرود، سیکلرود (به غلط سیاهکلرود) سیبن/سیبون (پایین کوه) در واقع یعنی کاس هایی که در نواحی کوهستانی می زیستند.کاس سی ها بعدها از طریق رشته کوه البرز و زاگرس به نواحی لرستان امروزی رفته پایه گذار تمدن کاسی های لر شدند که نمونه ی آثار به دست آمده از ایشان همچنان بی نظیر است و در 1749 پیش از میلاد به بابل، ابرشهر جهان باستان، توسط گاندش دست یافته و 557 سال بر آن حکمرانی کردند.
2- هیرکانی: هیرکان تغییر یافته و یونانی نام ورکانه/ورگانه می باشد. به معنای جایگاه گرگ ها؛ و اینان ملّتی بودند در شرق این دریاچه که امروزه به نام گرگان می شناسیم. هرچند جغرافیای گرگان باستانی با گرگان نوین متفاوت و به نوعی مغایر است و طبق یافتهها گرگان باستانی منطبق و یا نزدیک گنبدکاووس میباشد.
3- خزر: خزرها اقوام تورک یا لااقل شبه تورک بودند که در صفحه ی شمالی قفقاز میزیستند و پس از مدتی به آیین یهود درآمده و پس از گسترش اسلام در فلات ایران بعد از قرن چهارم هجری نام آن قوم به این دریا نهاده شد. خزرها حکومتی مقتدر تشکیل داده بودند که تا به قدرت رسیدن حکومت تزارها در روسیه پابرجا بود و با قدرت گرفتن حکومت تزاری کم کم رو به زوال نهاده و در نهایت مجبور به مهاجرت به سوی شرق اروپا و زمینه ساز تفکّر صهیونیستی و حکومت اسرائیل شدند.
4- مازندران: این نام پس از به تخت نشستن پهلوی اول برای این دریاچه به عنوان رسمی به کار برده شد که نشان از تحکم مازندران (در واقع یک مازندرانی) بر ایران داشت. مازندران قسمتی از ناحیه تبرستان بزرگ بود که به مرور نام خود را به کل این ناحیه تعمیم داد. این ناحیه نیز در گذشته جایگاه دیو پرستان مازن و پس از اسلام از طلایهداران مقاومت بود.
این یک بررسی کوتاه از چهار نام اصلی این دریاچه بود.
حال نکاتی چند راجع به دو نام پرکاربرد این دریاچه، یکی در داخل ایران و دو کشور همسایه و دیگری در سراسر جهان، و نام هیرکان که نامی گستردهاست و به جنگلها و آب و هوای منطقه نیز اطلاق میشود.
- خزر:
خزران بخشی از قبایل ترکی بودند که در سدههای هفتم و هشتم میلادی از سرزمین آسیای مرکزی بهسوی ولگا مهاجرت کردند و در دشت قبچاق (خاک روسیه کنونی) سکونت گزیدند و نام خود را به این دریا دادند.
فرمانروایان خزرها (خاقانهای خزر) بارها به کمک امپراتوری روم شرقی (بیزانس) به سرزمین قفقاز (ناحیه زیر فرمان امپراتوری ایران) یورش آوردند؛ از جمله در یکی از این یورشها شهر تفلیس از سوی امپراتوری بیزانس و خاقان خزر محاصره و تصرف شد. خزران به آلبانیا (جمهوری آذربایجان فعلی) نیز حملهور شدند و این سرزمین را ویران کردند.
اصطخری در مسالک و ممالک خود چنین آورده است:
«مردم خزر به ترکان نزدیک اند، و اما به ترکان نمانند. و ایشان دو گروه اند: گروهی سیاه چرده باشند و سیاه موی گویی از نژاد هندوان اند و گروهی سپیدروی باشند و با جمال و از بتپرستان باشند، ایشان فرزندان خود را بفروشند...»
در شکل زیر جغرافیای خزران را طبق نقشه ی کتاب خزران آرتور کُستلر می بینیم.
خزران در واقع با پذیرش آیین یهود راه سومی میان اسلام و مسیحیت برگزیدند و به همین طریق توانستند سال های حکومت خود را ادامه دهند.
خزران پیش از اسلام بارها و بارها به سمت جنوب دریاچه هجوم آورده و به مناطق غرب و جنوب این دریاچه آسیب رساندند که دربند قفقاز (دربند خزر/باب الابواب) سدی برای مقابله با این هجوم همیشگی خزران به ملّت غرب و جنوب دریاچه بود.
- کاسپین
کاس ها همانطور که گفته شده به دو تیره کاس پی و کاسسی تقسیم می شدند. به عقیده ی هرتسفلد و کیث در هزاره ی چهارم یا پنجم پیش از میلاد به کشت برنج دست یافتند و کشاورزی را گسترش دادند.
بر طبق نظر درویش علی کولائیان و ناصر عظیمی دوبخشری بومیان جنوب دریاچه کشاورزی و کشت برنج را از مهاجرین صفحه هندوستان آموختند.
نام کاس ها در کتیبه ی بیستون در میان خراج دهندگان داریوش هخامنشی نیامده اما هرودت نام آن ها را در لیست خراج دهندگان آورده است.
قدیمی ترین نامی که از گونه ای نژادی در صفحه ی غرب و جنوب دریاچه آمده است نام کاس هاست و پس از آن اسامی ای از قبیل کادوسیان، آماردان و تپوریان در این ناحیه به یادگار مانده که دو نظر در این باره گفته شده است:
1- اینان باقی ماندگان کاس ها هستند و کاس ها به سه 3 شاخه تقسیم شدند: کادوس ها (در ناحیه توالش و پیرامون بیه پس)، آماردان (در ناحیه کوهستانی جنوب و شرق رود آماردوس (سپیدرود) و بنا به اقوالی تا آمل) و تپوران (در ناحیه شرق مازندران و گلستان امروزی).
2- اینان باقی ماندگان کاس ها نیستند بلکه هریک قومی جدا از کاس ها و متفاوت از ایشانند. به طور مثال بر طبق نظریاتی آماردان از ناحیه جیحون به این نواحی مهاجرت کردند و ... .
امّا خارج از این که کدام یک از این دو دیدگاه صحیح باشد و کدام غلط آنچه مهم است این است که کاس ها قدیمی ترین باشندگان معروف این صفحه هستند که از آن ها نامی برده شده است و این در حالی ست که حضور انسان در این صفحه در غار هوتو و کمربند در اطراف بهشهر در شرق مازندران به حدود 75,000 سال پیش می رسد و در سال 86 طی کاوش مشترک ایران و کره جنوبی در مناطق شهرهای رودبار، دیلمان سیکل (سیاهکل)، املش و رودسر گیلان ابزار سنگی متعلق به دوره موسترین( بیش از 100,000 سال قبل) نیز یافت شد.
گیرشمن دربارهی قدیمیترین سندی که اشاره به نام کاسها دارد، نوشتهاست:
"قدیمیترین مراجعی که در آنها ذکر کاسیان به میان آمدهاست، متون مربوط
به قرن بیست و چهارم پیش از میلاد است که متعلق به عهد پوزورو –
اینشوشیشناک است."
در آستانه ی پیدایش مسیحیت دیگر در منابع تاریخی از آنان یادی نشدهاست.
برخی از مورخان دنیای باستان مانند پلین این نام را به تمام قبایل و اقوام ساکن سواحل جنوبی دریای کاسپین که یک گروه زبانی مشترک را در مقابل گروه زبان مادی تشکیل میدادند، اطلاق میکنند.
دیاکونوف، مورخ و باستان شناس روسی با ردّ دیدگاه برخی از معاصرین خود مبنی بر هندواروپایی بودن کاسها، مدّعی است که هنوز مدارکی معتبر به دست نیامده تا نشان دهد کاسها از نظر نژادی یا زبانی با اقوام هندواروپایی مرتبط بودهاند. به باور وی، آنان از دوران دیرین که کسی به یاد ندارد، در بخشهایی از ایران زندگی میکردند.
ارنست هرتسفلد و سر آرتور کیث، دو تن از خاورشناسان برجستهی معاصر کاسپیان را نام قابل قبولی برای اهالی بومی و هم چنین فلات ایران پیش از ورود آریاییها میدانند. این دو پژوهشگر دنیای باستان هم چنین بر این باورند که کاسپیان در هزارهی چهارم و پنجم پیش از میلاد کشاورز بودند و دانش کشاورزی را در کنار دریاکناران کاسپین و اطراف رود سند، جیحون، سیحون، دجله و فرات منتشر کردد. پروفسور گیرشمن نیز بر پایهی تحقیقات خود که دربارهی نخستین اقوام ساکن در فلات ایران انجام دادهاند، بر این باور است که نام کاسسی یا کاسپی ممکن است مفهوم نژادی وسیعتری از نام قومی واحد داشته باشد و همه اقوام آسیایی (غیر هندواوپایی، غیر ترک، غیر شرق دور و غیر سامی) را که ایران را به اشغال خود درآوردند در برگیرد.
در کهن ترین نقشه های جهان که موقعیت این پهنه در آنها آمده ، چون نقشه هکاتوس (مربوط به ۵۰۰ پ .م) و نقشه معروف آراتوتس (اراتوستن) (۲۰۰ پ.م) همه جا نام این دریا بر گرفته از نام کاسپین است. در نقشه آراتوتس (اراتوستن) که بوسیله دکتر عبدالکریم صبحی استاد دانشگاه قاهره در سال ۱۹۶۶ به چاپ رسیده، نام «دریای قزوین» آوردهشده که برگرفته از همان نام کاسپین است.در متن های دانش نامه های روس ها همه جا از این پهنه با نام (کاسپیس کویه موره) یاد شدهاست. جالب اینکه ترکزبانان جمهوری آذربایجان وقتی به ترکی مینویسند از آن با نام (خزر دنیزی) یاد کرده و وقتی به روسی مطلبی مینویسند به همان صورت (کاسپین کویه موره) از این دریا نام میبرند. [چیزی شبیه قانون جمهوری اسلامی که در مکاتبات بین المللی از نام کاسپین استفاده می شود.]
- هیرکان
دریای گرگان یا دریای ورکانه نام این دریاچهی بزرگ در عهد هخامنشیان و همچنین اشکانیان است که در واقع یک ساتراپی (شهربانی یا در واقع استانداری امروزین) بودهاست. ورکانه نام فارسی آن و هیرکانیا ([Hyrcania]) نام یونانیش میباشد. این نامگذاری بدان جهت است که ورک به معنی گرگ در فارسی امروزین و ورکانه به معنی همان گرگان است و هیرکانیا [گرگان] بزرگترین و آبادترین شهر در اطراف آن دریا بود. نام یونانی آن هیرکانیا (Hyrcania) نامی علمیای است که غربیان به جنگلها و آب و هوای شمال ایران دادهاند. اعرابی که به تازگی به ایران تاخته بودند آن را دریای گرگان (بحر جرجان) مینامیدهاند.
نام گرگان در کتیبهی داریوش در بیستون به شکل وَرْکانْ، و در وندیداد به صورت وِهْرْکانَه آمدهاست. کاوشهای باستان شناسی قدمت گرگان قدیم را بیش از هفت هزار سال تخمین میزند.
جغرافینویسان یونانی پس از دورهی رونق حوزهی علمی اسکندریه، اصطلاح دریای هیرکانی را بهجای دریای کاسپین بهکار بردهاند.
در حدودالعالم آمدهاست: «جرجان شهری است مر او را ناحیتی بزرگ است و سوادی خرم و کشت و برز بسیار و نعمت فراخ [دارد] و سرحد میان دیلمان و خراسان...»
کاوشهای علمی در ۱۳۵۰ در منطقهباستانی جرجان [3 کیلومتری گنبد کاووس] آغاز شد و تا ۱۳۵۷ ادامه یافت. از مجموعهی آثار به دست آمده چنین برمیآید که شهر جرجان دارای دیوار یا حصارهای داخلی و خارجی و خندقی میان آنها بوده و ارگ ششضلعی آن در قسمت مرکزی شهر قرار داشتهاست. بناهای مذهبی، دولتی و همچنین کارگاههای صنعتی شهر در میان و اطراف ارگ بودهاند. خیابانهای متعددی نیز در حفاریها از زیر خاک بیرون آمد. این خیابانها، با طرح شبکهبندی، از شمال به جنوب و از مشرق به مغرب امتداد داشته و تقریباً تمامی شهر را در بر میگرفتهاست..
- طبرستان و مازندران
دریای طبرستان نام دیگری است که در منابع کهن آمدهاست. در اسنادی که در مؤسسات تاریخشناسی روسیه است آمده که: «نوجین زیس در قرن دوازدهم نوشتهاست که: ایرانیان این دریا را قرنها دریای تبرستان میخواندند، ولی چون واژهی مازندران میان بومیان تبرستان جایگزین گشته، آن را دریاچهی مازندران میخوانند.»
علی رغم اینکه نام مازندران بسیار کهن است اما نام دریای مازندران برای اولین بار در دویست سال اخیر رایج شدهاست. نام دریای مازندران و دریای خزر در ۵۰ سال گذشته در رسانههای گروهی ایران رایج بوده و در سال ۱۳۶۱ دولت نام دریای مازندران را نام رسمی اعلام کرد. امّا همچنان هر دو نام بهطور متناوب بکار میرود.
- مختصری از کتاب «نام دریای شمال ایران»:
در بخش نخست استاد رضا نشان دادهاست که نام «دریای مازندران» در هیچ یک از متنهای تاریخنگاران و جغرافیدانان به کار نرفتهاست و تنها خود ایرانیان و آن هم به تازگی این نام را رایج کردهاند. نامهای تاریخی این دریا عبارتند از دریا هیرکان، دریای کاسپی، دریای گرگان، دریای قزوین، دریای گیلان، دریای تالش، دریای دیلم، آبسکون و دریای خزر.
در بخش دوم و سوم استاد رضا تاریخ قوم خزران را بررّسی میکند و نشان میدهد که نام دریای خزر در هیچ یک از منبعهای پیش از اسلام دیده نمیشود و تنها در برخی متنهای دورهی اسلامی این نام به کار رفتهاست.
در بخش چهارم دو نام ایرانی این دریا - که با قومهای کهن ایرانی پیوند دارند - بررسی شدهاند یعنی دریای هیرکان و دریای کاسپی. هکاتیوس میلتی (Hecataeus of Miletus)، درگذشته به سال ۴۸۰ پیش از میلاد (دوران خشایارشا هخامنشی) از دریای شمال ایران با «دریای هیرکان» و «دریای کاسپی» نام برده است. هرودت هم از دریای کاسپی نام برده است. نظر استاد بر این است که هیرکانیان در شرق و جنوب این دریا و کاسپیها در غرب و جنوب این دریا میزیستهاند.
در فصل پنجم بررسی میشود که چه گونه نام خزر بر این دریا نهاده شد. در دوران اسلامی و پس از حملهی عربها به قفقاز بود که آنان با قوم خزران روبرو شدند و نام خزر را عربها به این دریا دادند وگرنه در نوشتههای قومهای غیرعرب چه ایرانی و چه انیرانی این دریا «خزر» خوانده نشده است. (ص ۱۰2)
استاد عنایتاله رضا نیز بر این باور است که:
خزران قومی بیگانه بودند که پیش از کوچ به نواحی غرب آسیا هیچ رابطهای با دریای شمال ایران نداشتند، ولی کاسپی نامی ایرانی است و کاسها از هزارهی دوم پیش از میلاد تا روزگار ساسانیان در سرزمین ایران جنوب و غرب دریای شمال ایران زندگی میکردهاند.
"نویسندهی سطور از صدور حکم در اینباره پرهیز دارد. ولی گمان میرود گزیدن نام کاسپی - که نامی ایرانی و باستانی است - به مراتب خردپذیرتر از نام خزر است. خزران نه تنها ایرانی و یا از مردم بومی اطراف دریای شمال ایران نبودند بلکه کوچندگانی بودند که در تاریخ جهان نیز هیچ اثر فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و حتا زبانی برجا نگذاشتهاند." (ص 120)
کمیته تخصّصی نامنگاری و یکسانسازی نامهای جغرافیایی ایران متشکّل از نمایندگان 5 سازمان و وزارتخانه در جلسه مورّخ 18/09/1381 سازمان نقشهبرداری کشور متن ذیل را به تصویب رساند: «جهت جلوگیری از هرگونه سوءتفاهم احتمالی و جلوگیری از تشتّت آراء در زمینه نام پهنه آبی شمال کشور، از نام «خزر» در داخل کشور و Caspian در متون خارجی، قراردادها و معاهدات بین المللی استفاده گردد.»
پروفسور پرویز کردوانی، جغرافیدان بزرگ ایرانی دراینباره چنین به خبرآنلاین میگوید: "ما خیلی روی این کار کردیم. نمیشود دقیق گفت چه نامی دارد. میگویند کاسپین بگوییم بهتر است. اما مشهور است به دریای خزر. مازندارن هم اشتباه است؛ نداریم. اگر اینجور باشد بگوییم دریای گیلان. اگر بخواهیم ما بگوییم باید بگوییم دریای شمال. امّا بین المللی کاسپین میگویند".
نقشه ای با حوزه ی تقریبی سه قوم جانشین کاس ها و به نام دریای ورکانه:
نقشه ای از حوزه ی نفوذ کاسها:
نقشه ای متعلق به سال 1657 و به دو نام کاسپی و هیرکانی:
نقشه ی ابن حوقل با نام خزر:
ذکر یک نکته ضروری است که لفظ کاسپین برخلاف تصوّر، لفظی لاتین نیست در زبان گیلکی کاسپین یا به شکل دقیق تر و صحیح تر کاسپی ئن/کاسپی أن جمع کاسپی، یعنی کاسپی ها است. یکی از علائم جمع در زبان گیلکی «أن و ئن» است؛ که بستگی به نوع گویش تلفّظ آن متغیّر است.
آیا باید منتظر روزی شد که مثل دیگر داشته های ادّعا شده وقتی یاد کاسپین بیفتیم که آن را به نام کس دیگر زده اند و آنگاه با مشت گره کرده به پیشواز صاحب جدید آن هویت، نام و فرهنگ از دست داده مان باشیم؟
و یک سؤال دوستانه:
چرا وقتی عدّه ای نام جهانی خلیج فارس را به خلیج عربی تغییر دادند همگان گریبان چاک دادند؟ صدای اعتراض همه در تمام نقاط جهان گوشمان را کر کرد امّا در مورد نام کاسپین که تمام جهان به نام قوم بومی کاس می خوانندش خود به تحریف دست میزنیم؟
DĂMUN LӨTRIJ
10 دیا ما 87