Gilөkim
ما گیلکیم
ما گیلکیم. چرا؟ چون زبانمان گیلکی ست. مگر نه اینکه نظریه نژاد آریایی نام خود را از نام زبان آریایی گرفت؟ و مگر نه اینکه نژاد آریایی خونبارترین جنگ های تاریخ را به راه انداخت؟ پس چرا ما برای نامیدن خود از نام زبانمان بهره بگیریم؟
چرا از نام های باستانی و تاریخی همچون کاسپی، کادوسی، آماردی، تپوری، دیلمی و ... استفاده نکنیم؟ می دانیم که دیلمی را بازمانده آماردان، و گیل ها!!!!! را بازمانده ی کادوسی ها و مازنی ها؟!؟!؟!؟! بازمانده تپوری ها هستند. (هرچند بنا بر برخی اقوال تالشان بازمانده ی کادوسیان هستند) و این هرسه گروه هایی از کاس ها.
امّا من که از اهالی کلاچای هستم و شهرم به نوعی مخلوطی از جلگه نشینان و کوه نشینان است در کودکی خود و قبل از مطالعه پیرامون تاریخ گیلان و ایران در منطقه ی خود سه دسته و گروه می شناختم:
1- گیله مرد: کسی که کار کشاورزی می کرد.
2- کلایی: کسانی بودند که در ییلاقات باغ داشتند و در فصل برداشت به مناطق کوهستانی مراجعه می کردند و پس از آن باز به جلگه برمی گشتند.
3- گالش: کسانی بودند که دارای گله بودند. (در واقع امر پدرانشان دامدار بودند ولی آنها به جلگه آمده بودند، به هر دلیلی).
نباید از حق گذشت که دو لفظ کلایی و گالش با بار معنایی تمسخرآمیز و برای به سخره گرفتن این افراد توسط دیگران استفاده میشد و حتا هنوز نیز استفاده میشود اما نه به شدّت گذشته. با مطالعه در تاریخ ایران با دیلمیان آشنا شدم. اما هرچه بین مردم و مناطق گشتم جز روستای دیلمان (که به قول دوستی شاید پایتخت دیلمستان بوده) دیگر هیچ نام و نشانی از دیلم ندیدم (شاید کم گشته ام). و در صورت وجود آثار عینی تمامی این آثار نابود شده اند.
دیلمستان هم اظهرمن الشّمس است که اصلن گیلکی نیست (همانطور که تپورستان/طبرستان).
دیلمان هم که در واقع فارسی شده ی دیله مؤن/دیلˇ مؤن، است. دیل: درون. مؤن: پسوند مکان. و راجع به معنای دیلمان چیزی نمی دانم.
دکتر افشین پرتو: «ما یک سرزمین وسیع داریم که به آن میگفتند دیلم. دیلم از سپیدرود تا شیرود در تنکابن را در برمیگرفت از فراز البرز تا کنار دریا.
...عضدالدولهی دیلمی، او دیلمی است. یعنی باشندهی گوشهای از دیلم. او اهل روستای لیش در دو کیلومتری سیاهکل است یعنی جلگهنشین است و جایگاه زندگانیاش ربطی به کوهستان ندارد.»
باری؛ ما در سرزمین کاسپین گیله مردی نداریم که اصل و نسبش به گالشان نرسد. چه، تمام چند سده پیش جلگه جای زیستن نبوده و حتا در همین کلاچای ما تا دهه 70 هنوز در منطقه ی شهری باتلاق و مکان های غیرقابل اسکان به وفور قابل مشاهده بود. پس ما اگر با دید تاریخی به قضیه بنگریم همه از نسل گالشانیم. و همین گالشانند که امروزه برای فرار از به سخره گرفته شدن به عنوان دیلمی رجوع میکنند.
چیزی که در بین گالش های متولّد دهه های 30-40 شمسی هم به ندرت دیده می شود.
ما گیلکیم!
چرا گیلکیم؟ چون تنها عامل اشتراکی بین تمام مردم جنوب کاسپین همین زبان گیلکی است.
گیلک را به دیده جلگه نشینِ کشاورز، صیّاد، کارگر، راننده و ... فرض نکنید. مقصود از استفاده از نام گیلک یکی کردن و یکی دانستن گیله مرد و گالش و کلایی و چارودار و مالا و ... نیست (به نوعی که دیگران می گویند هرگز گیل و دیلم را یکی نگیرید) همانگونه که گیلک می تواند گیله مرد باشد می تواند گالش باشد. می تواند جراح مغز و استخوان باشد و می تواند دزد و هرچیز دیگری باشد. ما برای نامیدن خود به غیر گیلکان نیازمند داشتن نامی کامل و جامعیم.
تورک ها در چندین استان ایران و چند کشور ساکنند امّا همگی خود را تورک می دانند و می نامند. کوردها هم همانند تورک ها. و اعراب و بلوچ ها و ترکمنان و ... چند سالی ست جنبشی هم در میان لورها آغاز شده و آن ها هم علاوه برمناطق لورنشین ایران، مناطقی در عراق را نیز لور می دانند.
حال ما گیلکان (ساکنین عمده ی دو استان گیلان و مازندران، ساکنین استان های گلستان، تهران، البرز، قزوین، زنجان، سمنان و اردبیل) دچار چنان جنگ داخلی ای هستیم که در صورت امکان حاضر به کشتن همدیگر هم میشویم. جز ساکنین جلگه ی گیلان و پا به سن گذشته های مازندران و کوهستان گیلان که خود را گیلک می دانند (لابد دلیلی داشته که سالخوردگان جامعه ای خود را به نامی می نامیدند.؟!)، دیگر گیلک زبانان هریک خود را به انواع نام ها میخوانند و ساکنین جنوب البرز زبان خود را نیز تاتی.
این در حالی ست که تات واژه ای ترکی ست به معنای غیرترک. همانگونه که ایرانی و انیرانی. نمی دانم کسانی که خود را تات می نامند چه دلیل دارند برای این نامیدن. اما من و همقطاران من نمی خواهیم دیگران ما را به نامی بنامند که سراپا توهین است.
من خود را گیلک می نامم و هر گیلک زبانی می تواند خود را گیلک بنامد و حتا می تواند خود را هرنامی بنامد. اما تنها نامی که باعث رفع چنددسته گی های موجود و اتّحاد می شود همین گیلک است که مختصّ ماست و نه کس دیگر.
DĂMUN LӨTRIJ
0331
Ä.X 28/11/87
این وانویس نیازمند نقد شماست شدید