دامؤن

دامؤنˇ ویرش

دامؤنˇ ویرش

دامؤن

اولویت‌های هویت‌خواهی کدام‌اند؟

دوشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۲۴ ب.ظ

خودا نؤمی

 

امروز اکثریت جوانان گیلک/گلک (روی سخنم با گیلانیان، مازندرانیان و گلستانیان است که هنوز گیلک/گلک در آن نفس میکشد) از هویت خود گریزان و علاقهمند به هویت حاکم بر سرزمین ایران شده و از نامیدن خود به نام گیلک/گلک طفره رفته و نامیدهشدن به نام گیلک/گلک را برنمیتابند.

اما به راستی چرا؟ چرا بایست از گیلک/گلک بودن خود بگریزیم. آیا این گریز دلیلی جز ضعف و کمبود (یا نبود) اعتماد به نفس دارد؟

مگر نه اینکه ما تاریخ گیلکان را ورقپارهای بیارزش قلمداد میکنیم که ارزش بازگویی و یادآوری ندارد؟ مگر نه اینکه صحبت از دربار حکام سرزمین کاسپین (که عاری از آن زرق و برق خوانده شده در دربار امپراطوریهای بزرگ است) خسته کننده و دلزننده است؟ مگر نه اینکه صحبت از کشورگشاییهای سلاطین دیگر نقاط برای ما جذاب است؟ اما چرا اینهمه به کشورگشایی و کشتار علاقهمندیم و از نوع زندگی مردم در سرزمین کاسپین دلزده هستیم؟

مگر نه اینکه ما زبان گیلکی/گلکی را لهجه یا (با کلی تخفیف) گویشی از زبان فارسی میدانیم که تنها به درد شوخیهای کوچه و بازار و جک و تمسخر میخورد اما نمیتوان با آن یک متن ادبی پرمحتوا، یک رمان، یا حتی یک خبر نوشت و خواند و برای خواندن و نوشتن به گیلکی/گلکی حتمن باید واژههای فارسی را در میان نوشتار به کار برد؟ مگر نه اینکه ما به زبان فارسی با آنهمه تاریخ ادبیات غنی و آنهمه شاعر بلندآوازه بیشتر عشق میورزیم تا به شعرای درجه دو و سه گیلکی/گلکی که اصلن نمیفهمیمشان؟ مگر نه اینکه زبان گیلکی/گلکی مشمئزکننده و زبان فارسی دلرباست؟ مگر نه اینکه فعالین حوزهی فولکلور هم زبان گیلکی/گلکی را لهجهای از زبان فارسی میدانند؟ و مگر نه اینکه باید متحد بود؟

پس دیگر چه نیازی به زبان گیلکی/گلکی که تنها عدهای قلیل قادر به سخن گفتن به آناند؟ همهگی یکصدا و یکپارچه برای مرگ آن جشن بگیریم و به دست خود به خاک بسپاریمش.

اما امروز عدهای از جوانان همراه با جوانان دیروز قدم در راهی گذاشتهاند که بتوانند از هویت گیلکی/گلکی پاسداری کنند. زبان گیلکی/گلکی را باز به جامعه بازگردانند و با آن تولید محتوای علمی و ادبیِ غنی کنند.

اینان بدون چشمداشت و تنها از سر عشق و علاقه به فرهنگ گیلکی/گلکی توان خود را بر این کار نهادهاند تا شاید بتوانند دیگرانی را از هویت گیلکی/گلکی خود گریزانند یا بر اثر سهلانگاری آنرا فراموشیدند با هویت خود آشنا کرده و با خود همراه کنند؛ تا دیگر روزی نباشد که غم مرگ زبان و فرهنگ (کمتر از زبان) گیلکی/گلکی را بخوریم.

اولویت ما برای فعالیتهایمان چه باید باشد؟

نگاه تکبعدی به گسترش زبان؟

نگاه افراطی به معرفی تاریخ؟

نگاه تؤأم با حسرت به زندگی گذشتهگان؟

چشمداشت به کمکهای دولتی؟

 

نگاه تکبعدی به گسترش زبان؟

 

اگر فعالیت تنها پیرامون زبان گیلکی/گلکی و گسترش آن در میان مردم (مخصوصن قشر به اصطلاح تحصیلکرده) باشد چه میشود؟

آیا اگر تمام مردم سرزمین کاسپین به زبان گیلکی/گلکی بگویند و بنویسند و بخوانند همه چیز درست میشود؟ اگر رادیو و تلویزیون تمام مدت به گیلکی/گلکی برنامه تولید و پخش کند؛ اگر تمام تبلیغات درونشهری و برونشهری گیلکی/گلکی باشد دیگر مشکلی نخواهد بود و گیلک/گلک زنده خواهد ماند؟

پاسخ من به این پرسش منفیست.

در این صورت ما چند میلیون گیلک/گلکزبان داریم که فقط گیلک/گلکزبانند اما نمیتوان گفت که گیلک/گلکاند.

همانگونه که در جهان میلیونها انگلیسیزبان داریم. اما آیا تمام انگلیسی زبانها خود را انگلیسی میدانند و فرهنگ خود را مرتبط با فرهنگ انگلستان؟

همانگونه که امروز ساکنین شهر تهران عمومن به زبان فارسی حرف میزنند اما آیا خود را و فرهنگ خود را وابسته به فارس (یا تهرانی یا هر نامی که شما میپسندید) میدانند؟

مسلمن پاسخ منفیست.

زیرا که زبان به خودی خود فرهنگ نیست. درست است که زبان، جهانیست و لازمهی معرفی هر فرهنگی اما زبان مساوی فرهنگ نیست بلکه تنها شاخهای از شاخههای آن است (و البته از شاخههای مهم آن)

 

نگاه افراطی به معرفی تاریخ؟

 

اگر تمام همّ و غمّ ما برای معرفی تاریخ سرزمین کاسپین به جوانان و سالخوردهگان باشد چه؟

با توجه به تجربیاتی که در این چند ساله کسب کردهام میتوانم بگویم که نگاه بیش از حد (حتی ۱% بیش از حد اعتدال) به تاریخ سرزمین کاسپین تنها و تنها باعث آغاز و ادامهی تنش و درگیریهای مختلف بین تمام اقوام فلات ایران خواهد شد که نه تنها سودی حاصل ساکنین این دیار نخواهد کرد بلکه سراسر زیان و پیشزمینهای برای نابودی همزیستی چند هزار سالهی مردم شرق کهن است.

دید ما به تاریخ نبایست از نوعی باشد که پانتورکها و پانفارسها و ... به تاریخ مینگرند؛ که تمام دنیا و افتخارات جهان را متعلق به خود میدانند.

تفاخر به تاریخ چیزی جز گمشدن از حال و بازیچهشدن در چنگال استعمار ندارد. اگر همانگونه که امروز پانفارسها (یا پانایرانیستها) به گذشته و باستان مینگرند به تاریخ بنگریم و در نتیجه جمعیت کثیری از هم وطنان خود را (اعراب) به باد ناسزا بگیریم؛ چه چیز مثبتی دارد؟ چرا ما باید بخواهیم همان مسیر پوسیده را طی کنیم؟

چگونه ممکن است افغانها که تا چند قرن پیش جزئی از این خاک بودند چنین مورد تنفر قرار بگیرند؟

پس تاریخ، فرهنگ با خود به همراه نمیآورد بلکه آنگونه که پیداست نگاه به تاریخ باعث تشویش اذهان و گمکردن راه است.

اما نمیشود از تاریخ نیز غافل شد. تاریخ و گذشتهی تاریخی نوعی اعتماد به نفس در مردم ایجاد میکند که باعث همبستگی و اتحاد بین مردم خواهد شد.

اما اتحاد به چه قیمت؟

تا چه میزان میشود به تاریخ اعتماد کرد که بر مبنای آن بخواهیم ایجاد همبستگی کرد.

به عنوان مثال آیا به راستی مرداویج پادشاهی بوده که لایق تعریف و تمجید باشد؟

آیا به راستی مازیار قهرمان است؟

آلبویه تا چه میزان خدمت‌گذار بودند؟

پس در مقابل تاریخ باید چه کرد؟

پاسخ من به این پرسش خواندن (و فقط خواندن) تاریخ بدون حبّ و بغض و پیشداوری و سیاه و سفید سازی‌ی افراد است.

میبایست دانست که ساکنین سرزمین کاسپین در مقابل شخصیتهای تاریخی دیگر (پارسیان، یونانیان، اعراب، مغولان، روسها و ....) چه برخوردی داشتهاند و نتیجه و بازخوردِ برخوردشان چه بوده و چه شدهاست.

اما نبایست آگاهی ما از تاریخ منجر به تنفر ما از دیگران باشد چون به همان شیوه دیگرانی خواهند بود که از رفتار گذشتهگان ما ضربه خوردهاند و از ما کینه به دل خواهند گرفت.

اما کینهورزی تا به کی؟

وقت آن نرسیده که از گذشتهپرستی دست کشیده و به آیندهسازی بکوشیم؟

وقت آن نرسیده که از جنگهای قومی و قبیلهای و نفرتپراکنیهای تاریخی دستبرداریم؟

وقت آن نیست که به صلح و همزیستی‌ی مسالمتآمیز با یکدیگر (همانگونه که در هزارههای قبل بودیم) برسیم؟

 

نگاه تؤأم با حسرت به زندگی گذشتهگان؟

 

امروز شاهد دیدگاهی هستیم که در آن به گذشتههای دور (و البته تار) چنان عاشقانه و دلسوخته مینگریم که انگار امروز و فردایی وجود ندارد؛ و خواهان بازگشت به همان دوران طلایی گذشتههای دور هستیم که ما بودیم و کسی نبود.

متأسفانه چنان از حال، و ساخت آیندهای مناسب دوریم، و دچار روزمرهگی و غرق در گذشته، که هرطور میخواهند ما را میدوشند و ما هم، چون برههایی آرام و رام همنوا و همگام با «پیشکله» که کفتاریست در لباس «بز»، تن به بردگی داده و خود به همان راهی میرویم که او میخواهد.

مگر نه اینکه گذشتهی باستانی بسیار زیبا و خوب و دل‌ربا و فرحبخش بود؟ پس چرا کاری نکنیم که امروز و فردایمان هم به مانند دیروزمان زیبا شود؟ آیا با کنج اتاق نشستن و نقزدن و هتاکی و فحاشی به زمین و زمان و  دشمنسازی دردی دوا میشود؟

کمی به خودمان بیاییم و ببینیم که به کدامین سو میرویم. ببینیم که جهتمان کدام طرف است. کارمان آیا به افزایش آگاهی و بیدارسازی خلق کمک میکند؟ حرفی که میزنیم، شعری که میگوئیم، موزیکی که میسازیم، داستانی که مینویسیم. ببینیم اینها به درد چه کسی میخورد.

 

چشمداشت به کمکهای دولتی؟

 

آیا میتوان از دولت برای علاقهمندسازی مردم (مخصوصن جوانان) به هویت گیلکی انتظار کمک داشت؟ آنچه مسلم است پاسخ به این پرسش منفیست. چه، وقتی در همین امسال صحبت از آموزش زبان مادری (نه آموزش به زبان مادری) در مدارس شد فرهنگستان زبان فارسی و فعالان در این زمینه صدای مخالفتشان به آسمان رسید که این نقشهی استکبار است و نتیجهاش نابودی‌ی زبان فارسی و تجزیه‌ی کشور و الخ.

نیروهای دولتی الحمدلله سرشان شلوغتر از این حرفهاست که به (به قول خودشان) خردهفرهنگها اهمیت داده و برای حفظ آنها بکوشند.

نمیتوان انتظار یاری از دولتی داشت که مسئولین آن «دم» از اتحاد۱ میزنند.

نباید چشم امید به دولتها داشت. دولتها همه به فکر منفعت خویشاند. ما میبایست خودمان آستینها را بالا زده و تلاش را بیآغازیم. ابتدا از خود و اطرافیان و سپس دامنهی آگاهیبخشی را گسترش دهیم. با روی خوش از تاریخ و فرهنگ و زبان شیرین خاصمان (که در عین تفاوتها، تشابهاتی نیز با دیگر فرهنگها دارد) به دیگران بگوییم و آنها را نیز به هویت فراموشیدهشان آگاه و علاقهمند سازیم.

میبایست خود گروه گروه دست به فعالیت بزنیم، در تمام زمینههای ممکن، تا ناآشنایان آشنا و فراموش کردهگان به یاد بیاورند. تا هویت گیلک همچون ققنوس از خاکستر خویش برخیزد و جان دوباره بگیرد.

عزیزان امروز روز تلاش و کار است بایست «کوتوات» کرد. باید از جان مایه گذاشت. باید خواند و خواند و خواند و نوشت. باید گفت. با نشستن و غر زدن و فحاشی کاری درست نمیشود هیچ، بلکه آنها که علاقهکی دارند نیز فراری میشوند.

از خودمان بیآغازیم. چند درصد در طول روز به گیلکی سخن میگوییم؟ آیا همسخن گیلک داریم؟ اگر نداریم آیا نمیشود با خود به گیلکی گفتوگو کرد؟ چقدر در روز به گیلکی مطالعه داریم؟ چقدر از تاریخ سرزمین کاسپین آگاهیم؟ چقدر دیگران ترغیب به گیلکی‌گویی میکنیم؟ چقدر دیگران را با تاریخ سرزمین کاسپین آگاهاندیم و میآگاهانیم؟ و ...

به خودمان بیاییم



دامؤن لتریج

20 شریر ما 1588

 

پ.ن: برخی از دوستان گفتند که باید اولویت را در خانواده قرار داد و از خانواده آغازید، امّا متوجه نشدم که خانواده را باید چطور آگاهاند؟

1- اتحاد یعنی چه؟

اتحاد از وحدت میآید و به معنای یکی شدن است؛ و یکی شدن به معنای محو شدن و حل شدن همه در یکیست.

یکسانسازی‌ی فرهنگها یعنی فرهنگ حاکم و غالب بماند و دیگر فرهنگها (که از آن به نام خرده فرهنگ یاد میکنند) در فرهنگ غالب ذوب شوند، نتیجهی این اتحاد مرگ فرهنگهاست یا به عبارت بهتر به کنج موزه رفتن آنها و آثارشان.

یکسانسازی‌ی فرهنگها باعث رنجش دیگر فرهنگها شده و به موجب آن شرایطی به وجود میآید که ممکن است بسیار خطرناک و زیانبار باشد. میتواند باعث جداییطلبی و استقلالخواهی‌ی فرهنگهای مغلوب و زیرفشار قرارگرفتهشده گردد و در نتیجه تمام تلاش برای وحدت ملی را به نابودی بکشاند و حتی شرایط منطقه را بدتر از چیزی که هست.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۰۶
دامؤن

نظرات  (۹)

بسیار عالی بود اما فعلا نمیشود کاری کرد تا زمانی که { گویش معیار ، رسم الخط (مورد قبول بین تمام اقشار ) } سروسامان پیدا کند. من خودم جوانی 16 ساله هستم که در تهران زندگی میکنم ولی در ذهن دارم مقالات ساده ی شیمی را به گیلکی ترجمه کنم . ( از آن جا گفتم ساده که فارسی کشش مقالات تخصصی شیمیایی را ندارد چه برسد به گیلکی!)

Mani Masoumi
:::
:::
My web : chikaa.ir
:::
:::
My FB page : facebook.com/pan.gilanism
أویج:
سلام دوست عزیزم


چند نکته در پاسخ شما میگم.

1. راجع به گویش معیار در همین وبلاگ مطلبی نوشتم

2. چرا چیزی که در ذهنتون هست رو به فعل در نمیارین و شروع به کار نمی‌کنین؟

3. دوست من دو مقوله‌ی گویش معیار و رسم‌الخط جزء مباحثی هستن که برای تعیین و به‌کاربری‌شون اگر نیاز به کمک و فشارهای دولتی حس بشه موافق نیستم. اما اگر قرار باشه کاری صورت بگیره خود ما (گیلکان) بایستی دست به کار بشیم. یعنی سعی کنیم از بین رسم‌الخط‌های موجود اون که بهتر به نظر میاد رو انتخاب کنیم و سعی در بهبودش داشته باشیم. با توجه به این‌که در این زمینه‌ها دولت (لااقل در شرایط فعلی) هیچ کاری انجام نمیده پس الکی نباید چشم امید بهش داشته‌باشیم. باید خودمون دست به کار بشیم

4. آیدی فیس بوکت زیاد خوب نیستا ;)
" دید ما به تاریخ نبایست از نوعی باشد که پان‌تورک‌ها و پان‌فارس‌ها و ... به تاریخ می‌نگرند؛ که تمام دنیا و افتخارات جهان را متعلق به خود می‌دانند"
به نظر میرسه علاقه زیادی به صحبت راجع به چیزایی که اساسا وجود خارجی ندارن داری میشه چند مورد عینی و مشخص از کارایی از این دست در میان گیلکها رو به من نشون بدی؟ِ اساسا چنین گرایشی در میان گیلکان وجود خارجی نداره و یک امر موهوم ساخته و پرداخته اذهان توهمی و بیمار هستش که سعی دارن یک دشمن خیالی به نام پان گیلک بسازن درحالیکه چیزی به اسم پان گیلک اساسا وجود خارجی نداره و ادامه دادن به چنین بحثهایی بازی در زمین همین افراد و نوعی مشروعیت دادن به مفاهیم جعلی و بی اساسی از قبیل پان گیلک که ورد زبان این افراده هست
أویج:
سلام مهیار جؤن

من نگفتم وجود داره اگه دقت کنی گفتم نبایست باشد، یعنی هرگز هم نباید باشه
۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۰۵ دهیوپت ونداد
«پ.ن: برخی از دوستان گفتند که باید اولویت را در خانواده قرار داد و از خانواده آغازید، امّا متوجه نشدم که خانواده را باید چطور آگاهاند؟»

اول بوگوم که عالی بو.
دوم ای که ای تی گب که نقل بؤدم تی منظور موم؟ اگر تی منظور مو ایسم مو اولویت گذاری نؤدم مو انجم گیلک زبانان مئن بوتم امه خواه در هر زمینه ای مشغول ببیم و فعالیت بداریم. حتی خانواده.
.........................................
در باب رسم الخطم هنده می گب سر ایسم که تا وختی کی امه زبان هویت ندیم و به عنوان یکته زبان به رسمیت نرسونیم رسم الخط بی معنا ایسه.
أویج:
سلام جؤن

نأ منظور تو نبی

زأکؤنٓ همرهٰ فیس‌بوکٓ مئن گب بزأبؤم
با سلام
متن خوبی بود اما، چند نکته:
1_ درباره زیاده روی در مورد گذشته تاریخی موافقم چون گذشته و دیگه نیست و باید آینده رو ساخت نه در باد گذشته خوابید همچنانکه امروز ایران از جیب گذشته فرهنگی خودش داره هزینه می کنه و . . .
اما گیلک ها باید از گذشته پرافتخار خودشون آگاه باشن. یکی از مشکلاتی که جوانان گیلک دارن اینه که از گذشته تاریخی خودشون یا بی خبرن یا کم اطلاع و این موضوع در بحث اعتماد به نفس اونها اثر گذاشته که سعی در پنهان کردن هویت خودشون دارن.
2_ هر کار سطحی، مقطعی و زودبازده در مقوله فرهنگ چاره ای جز قبول شکست نداره و قبول دارم که باید با آرامش و صبر این کار رو انجام داد اما باید کمی جنبید. اتحاد گیلک ها بهترین گزینۀ بدون هزینه است. خدارو شکر توی فیسبوک و امثالهم بیشتر از وب ها فعالن که جای خوشحالی داره.
3_ در بحث کمک های دولتی متن کامل بود و گویا. اما با تلاش بیشتر میشه زمینه رو برای فعالیت NGO ها فراهم کرد که بازدهی بیشتری دارن تا فعالیت های انفرادی.
و اما حرف آخر اینکه:
ما گیلک ها مردمی نجیب و قانع هستیم و تا زمانی که از این نجابت و قناعت بی دلیل دست برنداریم، همین است که هست.
باشد که فردا، بهتر از امروز باشد.
أویج:
سلام دوست من

موردی به موردهای گفته شده پاسخ میدم

1. من به هیچ وجه با آگاهی از تاریخ مخالف نیستم و فکر می‌کنم که تو متن هم گفته باشم. تنها مشکل من زیاده‌رویه

2. به نظر من خوشبختانه نیس. به نظرم باید تمام کسانی که تو فیس‌بوک و امثالهم فعال هستن فعالیت‌هاشون رو به سایت‌ها و حتی فراتر از سایت‌ها به فضای واقعی (نشریه و کتاب و برنامه) تعمیم بدن

3. موافقم :)

و اما حرف آخر این‌که:
ما گیلک‌ها مردمی نجیب و قانع هستیم (هرچند من در نوع نجابت و قناعت مشکل دارم) و تا زمانی که از این نجابت و قناعت بی‌دلیل (به نظرم بهتره بگیم بیش‌ازحد. چون قناعت و و نجابت به خودی خود از فضائل هستن نه از رذایل) دست برنداریم، همین است که هست

موفق باشین
خوش‌حال شدم
۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۰۴ دهیوپت ونداد
تو مه یکته سوال بوؤده بی در باب بوذاسپ ، مو تازه وؤتی پیدا بؤدم که بوذاسپ هو شیداسپ وزیر خردمند تهمورس بو کی مه به خیلی جالب بو چون ایشونه نومم به هم خونه و ای کی شیداسپ روزه گیت. بوذاسپ امره شباهت دنه.
أویج:
‌أمه‌ره اؤسئه بکون دئه جؤن

وئل أمه‌رن بوخؤنیم دئه

۱۵ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۱۸ دهیوپت ونداد
وؤت مئن اشاره بودم تک توک. یکته1= شاهنامه ی منثور فردوسی،ج1،میترامهرآبادی2=دیلمیان، سید رضا فندرسکی 3=فرهنگ دهخدا4=فرهنگ معین5=تاریخ انبیا،سید هاشم رسولی محلاتی
خاش بِمو مه ره، دس دور
پِچوک نخاری دَویه ونه دِله اِمبا خار بیه، خاش بویی 3>
أویج:
پچوک چیسه؟
سلام دامون! بنظر من جایگاه زبان فراتر از یک شاخه فرهنگ است. زبان مثل همان نخ معروف تسبیح است که دانه های تسبیح را جمع میکند، حالا میخواهد یکی ازین دانه ها باشد یا نباشد. مهم نیست. و فکر میکنم مثال انگلیسی و زبان انگلیسی به گونه ای که من ازین وؤت درک کرده ام برای جامعه گیلک مثال مناسبی.
أویج:
بله


شما ره سلام و خادا قوت گومبه.آقای جعفر اکبرپور،یتّا بِشَری(بهشهری)ئه که اَمه گِلیکی کَلمه ئا ره ده تا کتابِ دِله جَم هِکارده و بنویشته و فرهنگستان زبان وادب فارسی وِنِ کتابِ ره چاپ هکارده و 16تا مَله(محل) و منطقه ی لَپس(لفظ)ره خَله خَله خاجیره(خوب) بنویشته.وِنه خانا بِدون
أویج:
سلام گۊنم شمه ره. جعفر خانˇ دم گرم :-)

خسأنئن

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی